آرزوهای بر باد رفته

هر انسانی برای خودش آرزوهایی دارد.  آدم از دوران نوجوانی، برای آینده خودش نقشه های زیادی می کشد و روز به روز این آرزوها بزرگتر و کاملتر می شوند. بروز این آرزوها همراه است با انرژی، قدرت و شادابی جوانی. آدم رسیدن به آرزوها را در توان خود می بیند! طبیعت اما روال ویژه ای برای خود دارد. هر انسانی که استعدادهایش در دوران کودکی رشد یافته باشند و زمینه لازم را (امکانات و موقعیت اجتماعی) برای پیشرفت و رسیدن به آرزوهایش داشته باشد، طبیعت ممکن است به او اجازه دهد به آرزوهایش برسد!  عده ای هیچگاه به مقصود نمی رسند. و بعضیها هم که آمادگی کافی را پیدا نکرده اند ممکن است با تلاش و ناامید نشدن، با تأخیر به بخشی از اهداف زندگیشان برسند. برای این عده آخر که شاید بخش بزرگی از مردم را تشکیل می دهند، ازدواج و آغاز زندگی مشترک، وزنه سنگینی خواهد بود به پای پرستوی آرزوها! اگر شانس این عده خوب باشد و آرزوهایشان با آرزوهای همسرشان تضاد نداشته باشد، شاید همسرشان هم در رسیدن به آرزوهایشان یا شاید هم آرزوهای مشترکشان به ایشان کمک کند. ولی بیچاره کسانی که آرزوهایشان با آرزوهای همسرشان متضاد باشد. در تمام زندگی کشمکش بر سر آن که کدام کار اولویت دارد، دوطرف را فرسوده می کند.

وقتی به میانه زندگی میرسید، وقتی که به ابتدای سراشیبی پیری می رسید، موهایتان کم کم رو به سپیدی می گراید و کارهایی که در نوجوانی و جوانی به آسانی می توانستید انجام بدهید با کمال تعجب می بینید که دیگر از عهده بدن شما خارج شده. و زیبایی و توان جوانی را کم کم از دست می دهید، وقتی که کم کم پیر شدن و مفهوم پیری را با جسم خود احساس می کنید، آنگاه انگیزه و امید شما در رسیدن به آرزوهایتان کم کم دچار تردید می شود. با خود می اندیشید: نکند بدون رسیدن به آرزوهایم پیر شوم و بمیرم؟! در آن زمان ممکن است یکی از عوامل اصلی عدم تحقق آرزوهای خود را همسرتان بدانید و این موضوع ممکن است به جدایی یا درگیریهای بیشتر بیانجامد.

پس در هنگام خواستگاری حتماً در مورد آرزوها هم از یکدیگر پرسش کنید. و توجه کنید که آیا این آرزوها را می توان در زیر یک سقف مشترک قرار داد؟ آیا می توان راه میانه ای را برگزید تا در پایان هر دو طرف از زندگی و میزان دستیابی به آرزوهایشان خشنود باشند؟ آیا دو طرف آمادگی تصحیح و عقب نشینی از آرزوهایشان را دارند؟

مثلاً ممکن است زن در زندگی به بچه دار شدن علاقه داشته باشد و مرد حوصله بچه داری را نداشته باشد! ممکن است مرد در نظر داشته باشد بعد از مدتی به خارج از کشور مهاجرت کند ولی زن دوست داشته باشد همیشه کنار خانواده خود بماند! یا مردی که آرزوی داشتن خانه و ماشین در سر دارد و زنی که دوست دارد «در زمان حال» زندگی کند و خوش بگذراند. و ....

این موضوع ها را ظاهراً می توان در قسمتهای دیگر روانشناسی زندگی نیز بحث نمود مثلاً در بحث اختلاف سلیقه و راههای برون رفت از آن. ولی به نظر من اختلاف سلیقه با تضاد آرزوها، تفاوت بزرگی با یکدیگر دارند. انسان شاید بتواند از سلیقه خود به خاطر دیگری گذشت کند ولی گذشتن از آرزوها بسیار سخت است و اصولاً نیازی نیست که آدم با کسی زندگی کند که اینقدر با او تضاد دارد یا اگر هم فردی حاضر است چنین کاری کند، بهتر است از ابتدای زندگی با دید باز این کار را انجام دهد.

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:26 ب.ظ http://toranjbanoo.blogsky.com

سلام دوست عزیز،
مرسی که به من سر زدید. چه بامزه!‌ اسم وبلاگتون خواستگاریه!‌خب البته فکر کنم به درد من بخوره! باید یه سری چیزا رو یاد بگیرم برای آینده م.. اینجوری که من پیش می رم بعید هم نیست که کار به جایی بکشه که باید با گل و شیرینی برم دنبال آقا خوبه!
اما جدا از شوخی، مطلبتون جالب بود. کلا فکر کنم همه آدم ها عادت دارن ناکامی هاشون رو به دیگران نسبت بدن، مثل خود من. عرضه کاری رو ندارم، میگم دیگرون نگذاشتن. انشالله که از این به بعدش دیگه اینجوری نباشه.
باز مرسی که سر زدید. شاد باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد