تجربیات اقتصادی (1)

از آنجا که در وبلاگ می توان در مورد شیر مرغ تا جون آدمیزاد نوشت بنابر این من تصمیم گرفتم اندکی از تجربیات اقتصادی خودم را برای آگاهی نسل بیچاره امروز که تازه می خواهد وارد بازار کار شود، در میان بگذارم شاید اندکی به درد خورد.

در ایران اگر درست توجه کنید بیشتر کارها حتی بخش عمده­ای از کارهایی که به نظر تولیدی می رسند در حقیقت تولیدی نیستند! بلکه دکانی هستند برای توجیه دریافت سهم نفت!

با افزایش شدید قیمت نفت، کشور ما سالیانه بین 50 تا 150 میلیارد دلار (بستگی به قیمت جهانی نفت) درآمد سالیانه دارد. بخش اندکی از این درآمد صرف ساخت و تعمیر راه­ها، سدها، شبکه های برق، بیمارستان، مدرسه و ... می شود. آن هم با ریخت و پاش زیاد، کیفیت پایین، دوباره کاری و ...

بخش اول تجربیات اقتصادی من در مورد کار در این بخش است.

برخی از نیروی کار، در قالب شرکتهای پیمانکاری در این پروژه­ها شرکت می­کنند، البته بدون رابطه و رشـوه، عموماً نمی توان در مناقصـات دولـتی برنده شد! ضمن این که اگر لقمه از یک حدی بزرگتر و چربتر باشد کلاً گیر افراد عادی نمی­آید و با ترک تشریفات مناقصـه، پروژه را به افرادی می­دهند که «خـودی» باشند و «اهـلیتشان» ثابت شده باشد! بنابر این از ابتدای کار باید به این نکته توجه کرد. برای لقمه­های کوچکتر هم البته روسای هر اداره­ای برای خودشان دوستانی دارند و آنها هم در برای خودشان و در اشل خودشان خـودی و غیرخـودی دارند!  بنابر این فکر نکنید که با داشتن یک مدرک لیسانس عمران و تأسیس یک شرکت پیمانکاری می­توانید به آسانی پروژه بگیرید!

تازه این بخشی از قضیه بود. اگر توان مالیتان کم باشد و بخواهید از بانکی وام بگیرید، دوباره بانک هم برای خودش همین سیستم را دارد. در کشور ما بانکهای دولتی هیچ اجباری به شفاف سازی ندارند. کمتر آگهی یا بروشوری را در یک بانک دولتی شما می توانید پیدا کنید که نحوه و شرایط دریافت وام تجاری یا صنعتی را به اطلاع عموم رسانده باشد. در این زمینه بانکها مانند 1400 سال پیش عمل می کنند یعنی انتقال اطلاعات به صورت سینه به سینه! ممکن است شانسی یکی از دوستانتان، شما را ببینید و ضمن احوال پرسی به شما بگوید: راستی خبر داری فلان بانکی 50 میلیون برای فلان کاری وام می­ده؟ جدی؟ نمی دونستی؟ پس بدو! ممکنه تا حالا تموم شده باشه!

وقتی شما به بانک مربوطه مراجعه می کنید، متصدی بانک سعی می کند با قیافه ای عبوس تا جای ممکن با کم محلی و اخم شما را از سوال کردن منصرف کند و وقتی شما با سماجت در مورد شرایط وام سوال می کنید، می گوید: باید شما در این بانک حداقل 6 ماه  حساب داشته باشید و میانگین سرمایه گذاری شما در این 6 ماه 50 میلیون باشد!

خوب شما دست از پا کوتاه تر راهتان را می کشید و می روید. چون مسلماً تا 6 ماه دیگه، بودجه ای باقی نخواهد ماند. ضمن این که از کجا 50 میلیون را تأمین کنید؟ ولی به یک نکته توجه نمی کنید که همه حرفهایی که آن متصدی زد، شفاهی بود! یعنی هیچ بخشنامه ای را به شما نشان نداد تا مطمئن شوید این شرایط برای همه مشتریان یکسان است. معمولاً بانکها در این زمینه دستشان باز است و به هر کس دوست دارند بدون 6 ماه سپرده گذاری هم وام می دهند. در این گونه موارد باید ایستاد و از طرف خواست که بخشنامه مربوطه را به شما نشان دهد. اگر زیر بار نرفت می توان به سرپرستی بانک شکایت کرد. خلاصه با قشقلق می توان اطلاعات بیشتری را دریافت کرد.

نکته دیگر این که متصدی بانک اطلاعات را قطره­چکانی به شما می دهد یعنی هربار فقط بخشی از شرایط دریافت وام را به شما می گوید. یعنی اگر حتی 50 میلیون نداشته را هم گیر بیاورید و 6 ماه هم در حساب بخوابانید، تازه می گوید: خوب حالا مثلاً باید شما یک شرکت ثبت شده و  وثیقه ملکی یا ضامن با این شرایط داشته باشید!

بعضی وقتها بانک می گوید: شما برای دریافت این وام باید پروژه خودتان را مثلا تا 30% پیشرفت کاری بدهید بعداً ما کارشناس می فرستیم و پس از تأیید به شما وام تخصیص داده می شود.

شما بی خبر از همه جا، همه زندگی خودتان را می فروشید و پروژه­تان را تا 30% می­رسانید. وقتی به همان بانک مراجعه می­کنید بانک به شما می گوید: بودجه امسال برای پرداخت وام تمام شده. شما برای دریافت وام باید تا سال دیگه صبر کنید!! حالا فرض کنید شما اول پاییز هستید و برای رساندن پروژه تا حد 30% چند میلیون هم قرض گذاشته اید. حالا یا مجبورید بابت چکهای بی محل بروید زندان تا شما باشید فکر کار و تولید به مغزتان خطور نکند، یا پروژه را بصورت نیمه کاره و باضرر بسیار به ثمن بخس بفروشید!

ادامه دارد...

روال منطقی کار این است که در همان ابتدا که شما برای دریافت وام به بانک مراجعه کردید، بانک می بایست با شما قراردادی را امضا می کرد که هم بانک متعهد به قول خود در زمینه پرداخت می شد و هم مشتری متعهد میشد پروژه را در یک زمان مشخص به 30% پیشرفت کاری برساند.

با سیستم موجود تنها دو راه وجود دارد: 1- با رئیس یا کارشناس بانک آشنا باشید و بدون پیشرفت کاری پروژه، از روی آن وام بگیرید! 2- با سرعت هر چه تمامتر کار را به مرحله وام برسانید.

نظرات 3 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:07 ب.ظ http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام مهرداد جان
خوبی عزیز؟
خیلی مسئله جالب و مهمی رو شروع کردی.. من که برام این حرف ها جدید بود. هرچند خودم هیچ وقت پی اش نبودم اما برادرم بوده و دیدم که چقدر سختی کشیده سر این کار. ممنونم ازت... منتظر ادامه ی بحثت هستم.

دختر نارنج و ترنج شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:48 ب.ظ http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام مهرداد عزیز
خوبی؟
ممنونم از راهنمایی هات. یه کیف تقریبا کوچولو (به سایزی که اجازه دارم با خودم ببرم توی پرواز) خریدم و کلی وسایل سنگینم مثل کتاب و بیشتر پارچه ها و لباس ها رو توش جا دادم. راستش اینقدری که من حرص می خورم دوباره معده دردم برگشته.. دیوانه ام به خدا! حالا بگو آخر سر خب نهایتا جریمه می دی. مشکلت چیه؟؟؟
می گم یکی دوتا سوال دیگه هم دارم.
بذار از خودت بپرسم:
۱. من با دو تا ایرلاین پرواز می کنم. یعنی اول جت ایرلاین (که فکر کنم هندیه) بعدی هم امارات.. به نظرت توی دوبی که ایرلاین ها عوض می شه من باید بارها رو خودم تحویل بگیرم و دوباره تحویل ایرلاین بعدی بدم یا خودشون این کار رو انجام می دن؟
۲. چند تا سی دی فیلم هندی گرفتم. به نظرت توی فرودگاه ایران بهم گیر می دن؟؟؟ اگه فکر می کنی راه حلی داره برای در رفتن از گیر شون بهم بگی خوشحال می شم.
مرسی.

دختر نارنج و ترنج یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ق.ظ

سلام مهرداد عزیز
یک دنیا ازت ممنونم... امیدوارم که به خیر بگذره. چی بگم والله من از همین الان پرم از دلشوره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد