روابط اجتماعی

چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید باید بگویم که مردم ما نسبت به مردم در کشورهای غربی در رفتار اجتماعیشان به موضوعات زیر کمتر توجه می کنند: منطق، احترام به حقوق دیگران، همکاری در کارهای گروهی، مشورت، تحمل عقیده و سلیقه دیگران، معامله و تفاهم و ...

اینها در عین این که مبانی رفتار اجتماعی هستند، مبنای دموکراسی و مناسبات سیاسی کشور نیز هست.

من اکثر این نکات را در خوابگاههای دانشجویی مورد توجه قرار داده ام. از هر 5-6 نفر 1 نفر این مسایل را رعایت می کرد. یادم میاد امتحان کوانتوم داشتم. درسی بسیار سخت در رشته فیزیک. هم اتاقیم تلوزیون داشت. همون شب عده ای از دوستانش را دعوت کرده بود و تا صبح نشستند با هم ورق بازی کردند و گل گفتند و گل شنفتند! من نه تنها نتونستم درس بخونم بلکه حتی نتونستم بخوابم.

در بعضی اتاقهایی که بودم طرف دوست داشت توی اتاق سیگار بکشه! در اتاق دیگر همیشه سر شستن ظرف و کاسه بحث بود. البته من بعد از مدتی کلا سفره خودم را از بقیه جدا کردم و ذهنم را از این مشغله بی مورد و مسخره خلاص کردم. هر چند بعضاً فکر می کردند من آدم منزوی و غیر اجتماعی ای هستم! در اتاق دانشجویی که 4-5 نفر با هم زندگی می کنند، معمولا تا دیر وقت همه بیدارند. اگر یکی بخواهد ساعت 10 بخوابد اگر هم اتاقیهای خوبی داشته باشد، چراغها را برایش خاموش می کنند و از چراغ مطالعه استفاده می کنند. و موقع حرف زدن ارام صحبت می کنند. یا اگر کسی می خواهد درس بخواند همینطور. ولی متاسفانه من اتاقهای زیادی را که تجربه کردم، کمتر این موضوع در آنها رعایت میشد.

تازه این قشر تحصیل کرده ما هستند! و نمونه ای از طبقه با سواد جامعه.

ما ایرانیها با همین خصوصیات اخلاقی – اجتماعی وارد زندگی مشترک می شویم. و ناچار با بحرانهای زیادی در زندگی مواجه می شویم.

برای توضیح بیشتر مثال می زنم:

احترام به حقوق دیگران: مرد دوست دارد با پدرش شرکتی مشترک تاسیس کنند و در زمینه خاصی سرمایه گذاری کنند. زن از اینکه شوهرش می خواهد با خانواده خودش مراوده مالی داشته باشد، خوشش نمیاید بنابر این بنای مخالفت کلامی و عملی می گذارد.

تحمل سلیقه: زن رنگ خاصی را دوست دارد. مرد خوشش نمیاید. مرد دوست دارد زنش همان رنگی را بپوشد که او می خواهد.

تحمل عقیده: زن معتقد است که خوردن چایی بعد از غذا آهن را دفع می کند. بنابر این بعد از غذا چایی درست نمی کند تا نه به خودش ضرر برساند و نه به شوهرش! مرد معتقد است بعد از غذا خوردن چایی به هضم غذا کمک می کند! و می گوید اگر تو نمی خواهی بخوری نخور ولی برای من چایی درست کن!

مشورت: زن در هنگام خرید از مرد می خواهد در انتخاب لباس به او کمک کند. ولی مرد بعد از دیدن چند تا مغازه فراموش می کند که او صرفاً باید مشورت بدهد نه دستور! و تصمیم گیرنده نهایی خود زن است! نهایتاً مرد و زن با دلخوری به خانه بر می گردند!

معامله: مرد به زن می گوید اگر 3 ماه قبض تلفنت کمتر از 100000 تومان اومد من برات یه گوشی جدید می خرم. زن می گوید: این تقاضای شما غیر منطقیه! یعنی می گی من حق ندارم با مادر و خواهرم هم صحبت کنم؟؟؟ پس بفرما عصر حجره!! در ضمن من چیم کمتر از خواهرته که شوهرش براش گوشی جدید خریده؟ غیر از اینکه شوهرم بی عرضه تره؟؟

..... خلاصه ما در منطق از کشورهای غربی  سه هیچ عقبیم. امیدوارم خودتان در زندگی منطق داشته باشید و همسر منطقی ای هم نسیبتان شود!