تا حالا فکر کردید چرا وقتی یه نفر، از دختر یک خانواده خواستگاری می کند برادرها، خواهرها و بعضاً پدر و مادر شروع به سختگیری و ایراد گرفتن از طرف میکنند؟ از قیافه و قد و قواره طرف ایراد میگیرند، از کم پولی و شغلش ایراد میگیرند. از پایین بودن سطح خانوادهاش ایراد میگیرند و ... بدون توجه به اینکه مسلماً همان دختر هم آدم ایدهآلی نیست و احتمالاً کلی ایراد دارد! از مواردی همچون حسادت درون خانوادگی! که بگذریم، در یک خانواده نرمال، به نظر من بخشی از این سختگیریها برمیگردد به رابطه عاطفی خانواده با دختر. وقتی دختری میخواهد عروس شود، خانواده یهو احساس میکنند عزیزشان را دارند از دست میدهند. این احساس خلأ و تنهایی همراه با ترس از اینکه حالا طرف چه تیپی از آب درمیاد، باعث میشود خانواده شروع به سختگیری کنند. حکایتی است که میگویند یکی پدر خود را میفروخت. او را سرزنش کردند. گفت ناراحت نباشید به قیمتی میفروشم که کسی نتواند بخرد! حالا بعضی از خانوادهها هم برای اینکه دخترشان را از دست ندهند، چنان قیمت مهریه و غیره را بالا میبرند که کسی نتواند از عهده آن برآید! تعصب برادران جوان را هم میتوان به این مقوله اضافه کرد که زندگی را محدود به مسائل جنسی میبینند. ولی همین برادران وقتی پا به سن میگذارند و جوش و خروش جوانی را پشت سر میگذارند، کم کم دیدگاهشان نیز نسبت به ازدواج عوض میشود. منصفتر میشوند و به جای اینکه خانواده خود را بالای برج عاج بنشانند و خانواده خواستگار را ته دره، به این فکر میکنند که بالاخره باید خواهرشان ازدواج کند و از دست دادن فرصتها لزوماً شانس آدم را بهتر نمیکند. جالب اینکه این مقاومت خانواده در برابر از دست دادن فرزندشان، به دخترها محدود نمیشود و بعضاً شامل حال پسرهای خانواده هم میشود.در مورد پسرها بیشتر مادرها و خواهرها واکنش نشان میدهند. مادرها به خصوص اگر در زندگی بیش از اینکه به شوهرشان تکیه داشته باشند به پسرشان تکیه داشته باشند، در برابر ازدواج پسرشان سختگیر میشوند. و حتی بعضاً پس از ازدواج هم دست از سر عروسشان بر نمیدارند! طبق «آمارگیری دور و بر» ! عموماً پدرهای جاافتاده، کمتر از بقیه احساساتی میشوند و مخالفت یا موافقتشان منطقیتر از مادر و برادر و خواهر است. در زمان نامزدی، دو طرف باید بیشتر حواس خود را به شناخت یکدیگر معطوف کنند تا ببینند آیا میتوانند در کنار هم زندگی کنند یا خیر. مخالفتهای غیرمنطقی اعضای خانواده، تمرکز حواس آدم را به هم میزند و او را به ورطه واکنشهای احساسی در برابر خانواده میاندازد. تصمیمگیری ناشی از این واکنش احساسی، عموماً ازدواج بدون دقت و بدون طی مراحل آشنایی است که عواقب آن یک عمر سوختن و ساختن خواهد بود! در اینگونه مواقع بهتر است دختر و پسر در حال ازدواج، با تجزیه و تحلیل مخالفتهای خانواده، این مخالفتها را به دو قسمت: احساسی و واقعی دستهبندی کنند. احساسیها را دور بریزند و در مورد واقعیها بیطرفانه قضاوت کنند. به غیر از دلایل منفی یا مثبت خانواده، خود آدم هم باید با دقت و صرف وقت زیاد، سعی کند روحیات طرف مقابل خود را کشف کند. هر چند در اوج هیجان آشنایی، این کار سختی است. توجه داشته باشید مخالفتهای احساسی خانواده با ازدواج شما، از روی صمیمیت و و ابستگی احساسی به شما است. برخورد با این مخالفتها بصورت پرخاشگرانه، شایسته نیست. |